Friday, January 01, 2010

دل است دیگر

یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم دلم دیگر سیگار نمی‌خواهد. شروع کردم به کلنجار رفتن. پاکت سیگار را باز کردم و یکی بیرون کشیدم. گوشه لبم گذاشتم. بو کردم. حتی یادم هست یک سیگار هم آتش زدم. هرکاری بلد بودم که قبلن‌ها بعدش سیگار می‌چسبید را انجام دادم. فایده نکرد. آن روز اصلا دلم سیگار نخواست.


دل است دیگر.

3 comments:

پریما said...

این روزها دلم هیچی تمی خواد این روزها دیگه هیچی نمی چسبه

ترمه said...

من درماندۀ این دلتم :D

LeYla said...

be jahanam