یا ماجرای بتی که به بتساز ننگرد*
زمانی خبرنگار کتاب و ادبیات بودم. یادم هست نویسنده و شاعری شناخته شده از
حامیان سرسخت نظام و انقلاب، که بیشتر برای یک برنامهی داستانخوانی در رادیو
برای عامهی مردم هم شناختهشده بود (بله همان است که شاید خیال کرده باشید) در یک
مصاحبه مینالید از چیزی که تبعیض مینامید. او میگفت مثلا هرگاه جشنوارهای در
میان است یا رویدادی جایزهدار، برای ما که یک عمر سنگِ انقلاب را به سینه زدهایم
فوقش یک دعوت تلفنی خشک و خالی میآید اما اگر احساس کنند نویسنده و شاعری از دستهی
مقابل (که چندان هم با سیاستهای حاکم سازگار نیست و احتمالا آثارش همیشه در ارشاد
با مشکل روبهروست) ممکن است تمایل به شرکت داشته باشد، نه دعوت رسمی و عزت و
احترام که معمولا ماشین و راننده و هدیه و غیره هم برایش مهیا است. مینالید از
ذوقزدگی مدیران فرهنگی وقتی کسی از «آنطرفیها» به اصطلاح خودش «تحویلشان میگیرد».
میگفت خیال کردهاند ما که همیشه سیاهی لشگری هستیم پشتسرشان. برای مخالفان است
که سنگِ تمام میگذارند. وگرنه ما که خودمان به اشارهای میآییم.
دیروز بعد از سر و صدای جدید ابراهیم حاتمیکیا، یاد حرفهای آن نویسندهی «ارزشی» افتادم. برخی حاتمیکیا را «مردِ همیشه طلبکار سینمای ایران» خواندهاند و برخی به او لقب «مردِ رانت
و رابطه» دادهاند. ابراهیم حاتمیکیا دیروز هم در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
جنجالساز شد. امسال مسئولان جشنواره برای برخی حوزهها دو جایزهی سیمرغ درنظر
گرفته بودند. جایزهی بهترین کارگردانی یکی از این بخشها بود که یکی از سیمرغها
به ابراهیم حاتمیکیا رسید. یادمان هست که وقتی او جایزه نمیبرد یا آنقدرها که
انتظار داشت نمیبرد جنجال میکرد. شاید یکی از معروفترین جنجالهایش بعد از رویکار
آمدن دولت روحانی و اولینهای جشنوارهی فیلمِ فجر در دولتِ او بود. حاتمیکیا آن وقت
بهطور ضمنی دولتِ جدید را باعث ناکامیاش (در بهترین اعلام شدن) دانسته بود. برای
همین شاید حق داشته باشند کسانی که دوجایزهای کردن بعضی حوزهها را برای فرار از
حواشی میدانستند. البته اگر این بوده باشد، این جایزی سفارشی هم زیاد موفق
نبود. حاتمیکیا بعد از بردن جایزه هم ساکت نماند. اتفاقا حالا تریبون جشنوارههم
برایش مهیا بود تا قبل از ترک برج میلاد فریاد بکشد و از بیجفاییها بنالد. با
این جملات شروع کرد که «من فیلمساز وابستهام. من فیلمساز این نظامم».
نمیدانم جشنوارهی فیلمِ فجر امسال چه هزینهای برای نظام برداشته است. بعید
است خیلی هم کم باشد. جایی هم هست که وزارتِ تزویر و ارشاد اسلامی تریبونی بزرگتر
از آنچه معمول است میابد. به عبارتی از بلندترین صداهایی است که از بخش فرهنگی
نظام بلند میشود. حالا کسی که نه فقط به گواه سابقهاش که به اذعان علنی و عینی
خودش «فیلمسازِ نظام» است حق ندارد تکهی بزرگتری از کیک بخواهد؟ جای تقدیر از
کسانی که حتی تلویزیون از نشان دادن کلوزآپ صورتشان اکراه دارد نباید «همهی هزینهها»
برای حاتمیکیا و امثالش باشد؟
این شاید کوبیدن بر طبل جدایی باشد. این صدا باشد که: «بگذار آنها راه خودشان
را بروند. ما دور خودمان جمعیم، از خودمان تقدیر میکنیم و برای خودمان دست میزنیم
و هرچههم هست بین خودمان تقسیم میکنیم. اصلا چه نیازی به غیر؟» چنین روندی اصلا
عجیب نیست و در دستگاههای فرهنگی ما هم کم جریان ندارد. چند نفر را میشناسید که
بدانند پارسال جایزهی کتابسال جمهوری اسلامی به چه کسی رسید یا ۱۱۰ سکهی جایزهی
دولتی جلالآلاحمد را چه کسانی بردهاند؟ تفکر حاتمیکیا همین را میخواهد. چه
نیاز به دیگران؟ گیرم که زیاد شویم یا زیادتر دیدهشویم. هزینهاش این است که من
یکی از دو جایزه بهترین کارگردان را ببرم و شاید یکی دو نفر دیگر از مجوعهی من
جایزههایی ببرند. مثلا آهنگسازم که باز مشترکا آهنگساز یک فیلم دیگر حاضر در
جشنواره هم هست برندهی مشترک برای دو فیلم شناخته شود. غیر از این باشد لااقل ۸
یا ۹ جایزه به فیلم من و خود من تعلق میگیرد و لابد همه تلویزیون و رادیو و روزنامههای
خودی و غیره. به زبانی قابل فهم همان «همهی هزینهها»!
آیا حق ندارد؟ سالهاست که تلاش کرده و حالا که نوبت تقدیر و تقسیم است باید
آخر صف بایستد؟ شاید بیهوده ناراضی نیست. اما به هرحال برای چیزی تلاش کرده که
همیشه با «خودیها» چنین کرده. بخش فرهنگی که مهم نیست. یک نگاه کوچک به «خودیها»ی
سابق سیاست میرساند که انتظار او بهجا نیست. نه آقا ابراهیم. این همان بت است
که دیگر به بتساز ننگرد.
----
* «بتی که بتساز
ننگرد» وام گرفته از شعر پیکرتراش نادر نادرپور است