غروب به مناسبت روز خبرنگار دعوتمان کرده بودند که مثلا ازمان تقدیر کنند. حواشی بماند و اینکه از سالهای قبل هم میدانستیم آش دهنسوزی تقسیم نمیشود. حسنش این بود که چندتایی از دوستان قدیمی دانشکدهی خبر هم بودند. یاد ایامی بود.
شب که آدم خانه دیدم احسان مازندرانی چیزکی نوشته است که به دلم نشست. دلم خواست بخشی از آن با همان واژگان همیشه تند احسان، اینجا هم باشد. کاملش در صفحهای دیگر هست.
دوستان چلچراغی خواستند دربارهی دانشکدهی خبر مطلبی بنویسم، لیکن چنان گرفتار بودم که در بخشهای انتهایی مطلب خبر رسید صفحه بسته شده و بی خیال! مطلب را به همان صورت اینجا به اشتراک میگذارم:
یک از آخرین روزهای خرداد بود که صبح علی الطلوع حوالی ساعت یازده بود که تلفن زنگ خورد و خانمی از آن سوی خط گفت «شما دانشکده خبر قبول شدید و فردا آخرین روز ثبت نام است.» پرسیدم اولین روز ثبت نام کی بوده که پاسخ آمد «همان فردا.»
آن سالها تصور بنده و سایر یاران دبستانی از دانشکدهی خبر، فضایی آکادمیک بود که در آن میتوان از «خبر» آموخت و آنقدر «خبر» نوشت تا خبرنگار شد. برای ما که قبل از ورود به دانشکده چند سالی کار خبری در کارنامه خود داشتیم، می دانستیم با اساتید آنجا به اندوخته هایمان افزوده خواهد شد و در نتیجه خبرنگاری از جنس فولاد آبدیده می شویم. رویای صادق از همان نخستین جلسه کلاس کاذب از آب در آمد. تعدادی پیرمرد اخمو با موهای سپید یا حداقل جوگندمی، در جلوی کلاس نشسته بودند و من به شوخی گفتم کلاس به ناحیه جغرافیایی شمال و جنوب تقسیم شده است. پیرمردها کارمند- خبرنگاران خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) بودند و همیشه و همه حال امدادها شامل حالشان بود چرا که دانشکده ارگان آموزشی ایرنا بود و به همین مناسبت بسیاری از آنان طی شش ترم با معدل نزدیک ۲۰ فارغالتحصیل شدند!
اگر نمی دانید بهتر است بدانید که دانشکده خبر تنها مرکز آموزش تخصصی خبرنگار در شش گرایش، مترجم خبر و عکاس خبری است. به نیمه تحصیلات که رسیده بودیم به ناگاه جریانی که اکنون «انحرافی» مینامندش وارد دانشکده شدند و دیگر همان اساتید که اشتباهی بودند هم رفتند و دانشجویان بودند و اساتید تازه کاری از نهاد ریاست جمهوری، دانشگاه امام صادق(ع)، وزارت [...]، مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و ... آنها آمده بودند تا تنها مرکز آموزش حرفهای خبرنگاری خاورمیانه را اصلاح و اسلامی کنند....
یک از آخرین روزهای خرداد بود که صبح علی الطلوع حوالی ساعت یازده بود که تلفن زنگ خورد و خانمی از آن سوی خط گفت «شما دانشکده خبر قبول شدید و فردا آخرین روز ثبت نام است.» پرسیدم اولین روز ثبت نام کی بوده که پاسخ آمد «همان فردا.»
آن سالها تصور بنده و سایر یاران دبستانی از دانشکدهی خبر، فضایی آکادمیک بود که در آن میتوان از «خبر» آموخت و آنقدر «خبر» نوشت تا خبرنگار شد. برای ما که قبل از ورود به دانشکده چند سالی کار خبری در کارنامه خود داشتیم، می دانستیم با اساتید آنجا به اندوخته هایمان افزوده خواهد شد و در نتیجه خبرنگاری از جنس فولاد آبدیده می شویم. رویای صادق از همان نخستین جلسه کلاس کاذب از آب در آمد. تعدادی پیرمرد اخمو با موهای سپید یا حداقل جوگندمی، در جلوی کلاس نشسته بودند و من به شوخی گفتم کلاس به ناحیه جغرافیایی شمال و جنوب تقسیم شده است. پیرمردها کارمند- خبرنگاران خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) بودند و همیشه و همه حال امدادها شامل حالشان بود چرا که دانشکده ارگان آموزشی ایرنا بود و به همین مناسبت بسیاری از آنان طی شش ترم با معدل نزدیک ۲۰ فارغالتحصیل شدند!
اگر نمی دانید بهتر است بدانید که دانشکده خبر تنها مرکز آموزش تخصصی خبرنگار در شش گرایش، مترجم خبر و عکاس خبری است. به نیمه تحصیلات که رسیده بودیم به ناگاه جریانی که اکنون «انحرافی» مینامندش وارد دانشکده شدند و دیگر همان اساتید که اشتباهی بودند هم رفتند و دانشجویان بودند و اساتید تازه کاری از نهاد ریاست جمهوری، دانشگاه امام صادق(ع)، وزارت [...]، مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و ... آنها آمده بودند تا تنها مرکز آموزش حرفهای خبرنگاری خاورمیانه را اصلاح و اسلامی کنند....