ما هر غروب را به سوگ خورشیدی که رفت مینشستیم. خورشید که پایین میرفت امیدی به طلوع دوبارهاش نبود. فقط خورشید نبود. بیثباتی به همهچیزمان رخنه کرده بود. حتی به خودمان. تردید داشتیم تا یک ساعت دیگر چه آدمی خواهیم بود. به چه علاقه داریم و از چه بیزاریم.
تنها چیزی که ثبات و امنیت داشت، همان بیثباتی بود. میشد مطمئن بود که ادامه دارد.
2 comments:
به تنها چيزي كه مي توان محكم تكيه كرد سياليت و بي ثباتي خفته در ريزترين مسائل زندگيمان است...
salam
har chi too weblog et gashtam ye jai barat peygham bezaram, nashod ke nashod. in bood ke majboor shodam inja comment bezaram :)
delam barat tang shode bood
shad bashi
Post a Comment