اینها چیست؟ نوشتههای بیهوده، ناشی از دلتنگی یا به منظور جلب توجه فرد مورد خطاب؛ یا برای رفع خفقان ناشی از چیزی که نمیتوانی/نمیخواهی به کسی یا به آن کس، بگویی و ناگاه به شیوهای میگویی که دیگر مخاطبش را نمیدانی و نمیشناسی و هرکسی را به آن دسترسی هست و نخواهی دانست چهکسی خوانده و چهکسی نه و جز معدودی، کسی را حوصله نخواهد بود همراه شدن با واژههایت و میسوزی از این تردید که آیا مخاطبت خوانده یا نخوانده.
هرچه که هست، آرامش میآورد و نمیآورد.
میخواهم و نمیخواهم بدانی چه میخواهم و نمیخواهم بگویم. نمیخواهم هرگز بدانی. اما میخواهم بدانی حرفهای فراوانی هست که میخواهم بگویم و نمیخواهم.
ردی نیست که بدانی مخاطب این جملات خودت هستی یا نیستی. پی نشانه نگرد. نشانه نمیگذارم که پیام نیایی و بخواهی که بگویم. از کجا میدانی خطاب به تو نوشتهام؟ دیگران زیادند یا تو فکر میکنی زیادند. پس نمیآیی.
اما تردید را به جانت میریزم که شاید مخاطب تو بوده باشی.
و با همین جملهی آخر کاری کردم که نفرت بیاید و تردیدت را به در کند. بگویی: «به جهنم که شاید با من باشی. چه تردیدی؟ فکر بیهوده کردی، اصلا چرا فکر کردی برایم اهمیت دارد که حرفهای فراوانی داری و نداری که میخواهی و نمیخواهی بگویی»
فرق هست میان آنکه «بخواهی یا نخواهی» و «بخواهی و نخواهی». کاش معنایش را میفهمیدی که نمیفهمی و نمیپرسی.
فرق هست میان آنکه «بخواهی یا نخواهی» و «بخواهی و نخواهی». کاش معنایش را میفهمیدی که نمیفهمی و نمیپرسی.
یک چیز دیگر: «این» آخرین خواستهام است. ولی نمیدانی کدام «این» و میدانی.
گفته بودم که نخوان.