Sunday, May 23, 2010

من یک مزاحم نوامیس هستم

طرح برخورد با مزاحمین نوامیس شروع شد

پلیس تهران بزرگ از امروز طرح برخورد با مزاحمین نوامیس، مروجین فساد، مانکن‌های سازمان یافته و هنجارشکنان داخل خودرو را در معابر و بزرگراه‌های تهران آغاز کرد. (خبر از مهر)








من یک مزاحم نوامیس هستم

یک بار به یک ناموس ابراز علاقه کردم. چند سالی همش به او ابراز علاقه کردم. اصلا کارم شده بود ابراز علاقه. آخرش دستم را خواند، فهمید دارم مزاحم می‌شوم. گفت رفتارت مزاحمت است. آن موقع هنوز طرح برخورد با مزاحمین نوامیس راه نیافتاده بود. خودش با من برخورد کرد.

یک بار در دانشگاه از یک ناموس جزوه گرفتم. جزوه را گم کردم. خیلی باعث مزاحمتش شد. یک بار هم یک ناموس در کلاس کنارم نشست، من سعی کردم سر صحبت را باز کنم برای مزاحمت. نشد.

یک بار با یک ناموس دوست بودم. بعد با یک ناموس دیگر هم دوست شدم. برای هردو خیلی باعث مزاحمت شدم.

چند بار با چند ناموس بیرون رفتم. همه‌چیز خوب بود. من هدفم این بود که مزاحمشان شوم. فرصت نشد.

یک بار در ماشین دوستم بودم. (خودم رانندگی بلد نیستم). او برای یک ناموس که کنار خیابان بود بوق زد. من گفتم مزاحم نشو. ناموس کنار خیابان از این‌که دوستم بوقش را پی‌گیری نکرد خیلی ناراحت شد.

در بدترین مزاحمت هم یک بار یک ناموس به من علاقه‌مند شد. من علاقه‌ای نداشتم مزاحمش شوم. همین خودش شد یک جور مزاحمت.



Tuesday, May 11, 2010

خواب‌آلود

آزاده‌ی نازنین، ۲۷ ساله از جمهوری آذربایجان! در وبلاگش یک جمله‌ی قصار نوشته که خیلی به من (و این‌جا) می‌آید(+):

آدم اگر سرش به تنش بی‌ارزد می‌فهمد باید خواب‌آلودتر از این حرف‌ها باشد...
آن‌قدر خواب‌آلود كه نه توی كلاس اظهار نظر كند؛ نه توی تخت اظهار علاقه. نه از ترس تنهایی اظهار تاسف؛ نه توی جمع‌های بیش از دو نفر اظهار وجود .

Sunday, May 09, 2010

آداب ایرانی ۱۰


ایرانی‌ها در بزرگ‌ترین نمازخانه‌ی دنیا، بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب دنیا را برگزار می‌کنند. اما هیچ‌کدام‌شان نه نماز می‌خوانند، نه کتاب.

Tuesday, May 04, 2010

زن/مرد

اول: اگر «نه»ی زن ایرانی «نه» باشد، بازار متلک‌پران‌ها از رونق می‌افتد.
نجیب نباشید. خوش‌تان آمد پیش‌نهاد دهید. دوست‌داشتید، قبول کنید. این‌که باید سه‌بار بخوانند تا «بله» بگویید، یعنی با اصرار نرم می‌شوید. یعنی شاید با متلک هم شدید. یعنی «نه»تان خیلی هم «نه» نیست.

دوم: اگر منطق‌ام اندازه شادی صدر بود می‌گفتم: کدام زن ایرانی است که از یک تملق بی‌جا خوشش نیامده باشد؟ اصلا زن ایرانی تا تملق بی‌جا نشوند، زن نمی‌شود. ولی منطق‌ام فرق دارد. پس می‌گویم: تملق از محبوب‌تان شنیدید، نوش جان‌تان. از غریبه شنیدید اعتراض کنید. کشیده به گوشش بخوابانید. متلک‌پران هم اگر بفمهد گزافه‌گویی‌هایش برایش دردسر ساز می‌شود دیگر زبان‌درازی نمی‌کند.

آخر: این «زن»/«مرد» بازی زیادی مسخره است. من هم مسخره شدم که دامن زدم. ما همه بدیم.